۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

شیرزنان این دیار

شخصیت های تاریخی صدر اسلام را خیلی نمی شناسم . بیشترین اطلاعاتم در حد مطالبی است که از کتابهای دینی قبل از انقلاب که آن روزها تنها کتاب آموزش دین در مدرسه بود و مثل این روزها کتابهای فارسی و تاریخ و عربی و حتی گاهی جغرافی هم بوی دین نداشت ، خوانده ام و یا داستانهایی که از پدر بزرگ یا پدرم شنیده ام . و جالب اینجاست که درهردو حالت هم ، همیشه روایات و حکایات در وصف شخصیت های مثبت بوده اند و اینکه چقدر آدمهای خوبی بوده اند و چقدر در جهت حفظ دین فداکاری کرده اند و چقدر برای ابقای دین کوشیده اند و چقدر عدالت پیشه بوده اند و چقدر .....
و همیشه سهم شخصیت های منفی ازاین حکایات و روایات ، چیزی جز لعن و نفرین نبود و اینکه چقدر ظالم بودند وشیاد و دروغگو و مرتد و خائن و ..........
و هیچوقت دراین داستانهای تاریخی، کسی نمی پرداخت به شخصیت معمول این بدمن ها در زندگی روزمره و در روش حکومتی و در مراودات اجتماعی ودر روابط با اهل وعیال و ........
و گاهی این موضوع آنقدر برجسته می شد که مثلا فکر می کردی شمر همیشه خونخوار و خونریز بوده است حتی در شیرخوارگی و درآغوش مادر. و یزید همواره مست و لایعقل درگوشه ای به عیش و نوش با زنان حرمسرایش مشغول بوده حتی در میدان جنگ .
هفته پیش بطور اتفاقی سریال مختارنامه را دیدم ،حکایت مسلم بن عقیل بود در کوفه ، و روشنگرانه پرداخته بود به شخصیت عبيدالله‌ بن‌ زياد و ماهرانه ، هوش ، ذکاوت و زیرکی های او را به نمایش گذاشته بود و چه خوب سیاستمداری اش را به تصویر کشیده بود. آنقدر خصوصیات این فرد برایم جالب بود که ناخواسته ، این هفته هم دنبال کردم ادامه داستانش را . از تمام رندی ها و حقه بازی ها و مردم فریبی هایش با دین و استفاده ابزاری ازاعتقادات وعقاید دین داران و بازی با کلمات خداجویانه اش که بگذریم، هنگامی که می خواست با ترفند و نیرنگ و استفاده از زنان ، شیعیان حلقه زده در اطراف مسلم بن عقیل را پراکنده کند، جمله ای به فرماندهانش گفت که بسیار قابل تامل بود: همیشه پیروزی از آن لشکری است که زنانش به میدان آیند .
بی اختیار یاد بهاره و ژیلا و نسرین و شبنم و مهدیه و آذر و ندا و شیرین و ترانه افتادم و تبسمی کم رنگ نشست بر لبهایم .

۱ نظر:

mahta گفت...

آره ..واقعا جالب بود