اعتمادت را که به ساعت از دست بدهی ، در ثانیه های سرگردانی گم خواهی شد .
اعتمادت را که به آسمان ابری از دست بدهی ، زیر باران دلگیر عصر خیس خواهی شد .
اعتمادت را که به خورشید تابان از دست بدهی ، در تاریکی دل غرق خواهی شد .
اعنمادت را که به زندگی از دست بدهی ، روی ویرانه های مرگ خانه خواهی ساخت .
اعتمادت را که به انسان از دست بدهی ، گم گشته و خیس ، در دل تاریکی ها پا به ویرانه های مرگ خواهی نهاد .
روزگار غریبی شده است نازنین . روزگار غریبی که بی اعتمادی بزرگترین بهانه ی بی پناهی و آوارگی ما انسانهاست و هر قدر هم که ساعت و آسمان و خورشید و زندگی را به شهادت فرامی خوانیم ، اعتماد از دست رفته ی این روزها مجاب نمی شود . روزگار غریبی شده است نازنین.غریب غریب .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر