۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

حسابها و کتابها


ما آدمهای معمولی اگر که خیلی خیلی خیلی  آدم بدی هم باشیم ، دایره گناهانمان از محدوده زیر خارج نیست :
بچه که هستیم بزرگترین کارهای بدمان شاید گرفتن یک اسباب بازی از یک دوست و ندادن ماشین یا عروسک محبوبمان  به یک همبازی باشد.
کمی بزرگتر که می شویم واگر خیلی شر باشیم ، بدجنسی های دوران مدرسه را داریم و اذیت کردن یک همکلاسی با دست رشته کردن کیف یا روسری و یا کتش .
در نوجوانی بزرگترین گناهمان گفتن دروغ های کوچک به مادرها و پدرهایمان است و اینکه بعد از مدرسه شاید سر راهمان سری هم به بقالی سر خیابان زده باشیم و هله هوله ای نوش جان کرده باشیم با همکلاسی ها.
دبیرستانی که می شویم به بهانه های دیر رسیدن و توجیه های یللی تللی کردن،شاید گناه دل شکستنی هم اضافه شود و عشق ناکامی هم به بازی گرفته شود ناغافل.
گناهان دانشگاهی بیشتر شامل پیچاندن استادان می شود و گواهی های پزشکی دروغین برای حذف و اضافه  و دودره کردن کلاسها و سر از سینما و تئاتر درآوردن ها.
سر کارمی رویم و اول زیر پاکشی همکاران و چاپلوسی روسا و حرص زدن برای گرفتن موقعیت های بهتر شغلی از راههای غیر منصفانه و ........
ازدواج می کنیم و صاحب همسر و زندگی ، گناهان می شوند شاید دروغ گفتن برای کاری که چندان موافق مان نبوده اند و غیبت کردن پشت سر این و آن و حسادت و چشم و هم چشمی برای داشته های دیگران و نداشته های خودمان.
بچه دار می شویم و خطایمان می شود آوردن بهانه برای تب کردن بچه و نرفتن سرکار و یک روز بیشتر پیش بچه ماندن و نسپردن او به مهد کودک . و بزرگترین گناهمان می شود عذاب وجدان دائم برای اینکه مادر خوبی نیستیم و یا پدر مهربانی از آب درنیامده ایم .
بچه ها بزرگتر می شوند و ما برای توجیه نامرادی های خودمان شروع می کنیم به خلاف های ریز و درشت و گفتن دروغ های معمولی.
پیرتر که می شویم تمامی کلک ها و دروغ ها و دغل ها می شوند خاطره واسباب خنده .و گاهی هم اگر غیبت و شیطنتی باشد شیرین است و دلچسب از یک مادر بزرگ دانا یا پدربزرگ با سیاست.
روزی که می برندمان و آرام می گیریم در دل خاک و نوبت می رسد به بازپس دادن حساب و کتاب ، سرپیش خدا خم می کنیم و به گناهان کوچک و بزرگمان فکر می کنیم و اینکه چقدر برای انجام بعضی هاشان دلهره داشتیم ، بعضی هاشان را به مسخره گرفتیم ،برای انجام بعضی چند روز دچار عذاب وجدان شدیم و .....
من که روسیاه عالمم و پیش خدا سرافکنده . اما دراندیشه ام برای آنان که باید حساب پس دهند ، برای حقی که خورده اند . برای حکمی که داده اند. برای قضاوت نابجایی که کرده اند .برای جنگی که راه انداخته اند. برای قدرتی که به قیمتی گزاف تصاحب کرده اند. برای مال یتیمی که برده اند . برای رایی که دزدیده اند، برای خون عزیزی که ریخته اند. برای تدبیر ناسنجیده ای که جان هزاران هزار را به خطر انداخته اند و .....
وای که محشر خدا چه قیامتی خواهد بود آن روز و چه تماشایی خواهد داشت دادگاه عدل الهی . 
 خدا آخر و عاقبت همه را ختم به خیر کند.
پ ن : از تمامی دوستان که با جملات زیبایشان تسلی دل داغدارم گردیدند بینهایت سپاسگزارم . به احترامشان به پا می خیزم و دوستی شان را ارج می نهم. ممنون.

هیچ نظری موجود نیست: