۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

ما نخبگان عالم


پنج سالی از اولین کلنگ زنی ساختمان جدید شرکت ما می گذرد . دو سال اول ، پروژه به دلایلی نامعلوم خواب تشریف داشتند . سال سوم به همت مدیر عامل جدید ساخت و ساز شروع شد و با وعده پایان کار شش ماه ، شش ماه ، بالاخره اول مهرماه امسال به بهره برداری رسید.
اول قرار بود همه کارمندان به آنجا عزیمت فرمایند . وقتی مدیران طمع کار و متوقع دفاتر زودتر روانه آن ساختمان شدند و اطاق خوبها را به رسم سوا کن جدا کن برای خودشان و منشی هایشان تصاحب کردند. و آنقدر در این کار زیاده روی نمودند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجیدند که همان اول کار جا کم آوردند، قرار شد عده ای در ساختمان قبلی بمانند که خوشبختانه ما هم چون مدیرمان اهل دک و پز و ژستهای هایکلاسی نبود جزو بازماندگان جاماندیم .
تا نیمه مهر ماه کار نقل و انتقال ادامه داشت که ناگهان اسلام به داد مسلمین کارشناس و کارشناس ارشد و متخصص و فوق تخصص فنی و مهندسی عالِم و دانشمند آمد و بر حسب اتفاق وقتی حاج آقای سنگین وزن مسئول امور دینی و فرهنگی ما قطب نما بدست در ساختمان جدید در جستجوی قبله مجبور شد هی دور خود بگردد و بگردد و بگردد و گیج شود از چرخش بی وقفه ی عقربه ی شمال و جنوب قطب نما ، یک علامت سوال (؟) بزرگ درابربالای سر مهندسین عزیز نقش بست و صدای واویلا که ای وای،هزینه ی چند میلیاردی برای تجهیز یک ساختمان چنین و چنان درست در زیر خطوط فشار قوی انتقال برق؟
حالا خر آورده اند و دارند باقلا بار می کنند و جلسه پشت جلسه برگزار می شود که کارشناسان فلان موسسه و بهمان پژوهشگاه را با قراردادهای چند میلیونی به مشاوره بخوانند جهت سنجش میزان امواج الکترومغناطیسی و روشهای جلوگیری از آسیب های جسمی و روحی .
و جالب تر اینکه همان آقایان مدیران عجول حالا در نقش طلبکار و شاکی و نه اصلا خجول به بهانه های داشتن میگرن و آلرژی موسمی و هزار درد بی درمان در تدارک بازگشتند به ساختمان قدیم .
خلاصه این روزها اوضاع و احوال بس دل انگیزی حاکم است در شرکت ما که مسلمان نشنود کافر نبیند. جایتان بسیار بسیار خالیست . 
یادتان که نرفته چندی پیش یکی از آقایان خیلی محترم پیشنهاد داده بود ساختمان سازمان ملل را به یکی از شهرهای ایران عزیز منتقل فرمایند. به میمنت و مبارکی انشاءالله.....

هیچ نظری موجود نیست: