۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

سهم هر کس ....

شاید به من ربطی نداشته باشد که چرا شهلا جاهد در چهارده سالگی عاشق ناصر محمدخانی می شود و به ادعای خودش با پول توجیبی اش برایش ادکلن می خرد و توسط برادرش به او می رساند. 
شاید به من ربطی نداشته باشد که چگونه در این شهر درندشت بعد ازچند روزناصر محمدخانی اتفاقی او را می بیند و پول ادکلن را پس می دهد.
شاید به من ربطی نداشته باشد که چطور بعد از این کار شهلا ی تحقیر شده با عشق ناصر، خودش را می کشد کنار و می رود پی درس و مشق ، و لیسانس پرستاری می گیرد و سرش میرود پی کار خود. و ناصر می رود به قطر برای ادامه زندگی .
شاید به من ربطی نداشته باشد که بعد از سالها چگونه یکی ازدوستان ناصر،شهلا را درخیابان می بیند ومی شناسد وبه او می گوید که ناصر برگشته و شماره ی تماسش را می گیرد و به ناصر می دهد.
شاید به من ربطی نداشته باشد که چرا ناصر فردایش زنگ می زند و ارتباط عاشقانه ی این دو بعد از چند سال دوری برقرار می شود و بعد هم ناصر برایش خانه ای در قیطریه می گیرد و مجاز یا غیر مجاز بیشتر روزهایش را پیش او می گذراند و بعدها هم  ساکن آن خانه می شود برای همیشه . 
شاید به من ربطی نداشته باشد که ناصر محمدخانی با لاله همسرش اختلاف داشته است و فقط بخاطر بچه هایشان با او زندگی می کرده است . 
شاید به من ربطی  نداشته باشد که شهلا جاهد به دنبال حسادت به اینکه لاله زن واقعی ، اصلی ، قانونی ، شرعی ،عرفی و ...... ناصر بوده ، نقشه ی قتل او را می کشد و در اعترافاتش گاهی انجام قتل را به گردن می گیرد و گاهی کتمان می کند .
شاید به من ربطی نداشته باشد که او امروز به گناه ورود غیر انسانی به حریمی که حرمت داشت و کم گناهی هم نیست پای چوبه ی دار می رود یا به جرم قتل ؟ 
اما به من خیلی ربط دارد که بدانم سهم ناصر محمدخانی در لحظه لحظه ی این روزها و تک تک این کارها چه اندازه بوده است ؟
یک ولی دم  یا یک شریک جرم .....

۱۲ نظر:

Unknown گفت...

بسیار عالی. کاملا حق با شماست.

Unknown گفت...

یک بی وجدان. یک خود خواه که برایش مهم نیست آنکه عاشقش بوده اکنون بخاطرش فنا شده.
البته اینجور مواقع نبایستی اینطور بدون اطلاع از جمیع جوانب اظهار نظر کرد. موافقم که شاید به ما ربطی نداشته ولی برای من هم دانستن آن سهم مشکل است.

ز. بیات گفت...

یک شریک دزد و رفیق قافله. در نهایت بدجنسی امیدوارم همان که چهارپایه را از زیر پای شهلا کشید حداقل نگاهش را تا ابد از او هم بدزدد. البته اگر برای ناصر خان مهم بوده باشد

ز. بیات گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
محمدحسين گفت...

ممنون از نظر و راهنماييتون :)

ناشناس گفت...

به همه‌ی ربط دارد و به هیچ کداممان ربط ندارد چرا که قسمتی سهم ماست از دانستن و بخشی حریم شخصی ناصرخان محمدخانی اما ما قربانیانی هستیم که خودممان نحوه قربانی شدن را انتخاب می کنیم از ماست که...

چرک‌نویسی در زمهریر گفت...

;امنت قبل مال منه

رونیــــــک گفت...

درود بیکران
نن بر مردمی که هیچ وقت از خون سیر نمی شوند وبار دیگر متهمی که هنوز گناهش کاملا به اثبات نرسیده بود رو به دست دار دادند
نمیدونم اون عدالت کذاییی که اینهمه از اون دم میزنن رو هیچ وقت نمی بینیم ...
به امید روزی که تمام دارها برچیده شوند ومحبت فاتح خون گردد
پایدار باشید...

سمیه میناخانی گفت...

شهلا داستان تکرای زن‌های سرزمین ماست که در آن همیشه مردان حق دارند.
این مردان هستند که حق دارند بیش از یک زن داشته باشند.
این مردان هستند که حق دارند تقاضای قصاص کنند و این مردان هستند که حتی مالک فرزندان خود هستند و اگر آن ها را بکشند کسی نمی تواند آن ها را قصاص کند.
این نتیجه احکام مردانه ای است که بر علیه انسانیت حتی نوشته شده است

رونیــــــک گفت...

درود بیکران
واما درمورد خودم که چراکتر مینویسم اولا این نکته رو باید بگم که مشغله کاریم زیاده من هم تو صنف شما هستم ولی کارم تو شرکت پتروشیمی وبسیار سنگین وپراسترسه وکمتر فکر ازاد دارم والبته این رو هم بگم خودم زیاد دوست ندارم روزانه نویسی کنم وکلا با خاطرات نویسی مخافلم ومنظورم از نظرت که میخواستم بگم چون من یه کم لحن وبلاگم به سمت انتقاد از ادیان موجود ومخصوصا دین پدری خودمان رفته وپیکان انتقاد بیشتر به سمت مذهب شیعه است می خواستم نظرت رو دربار این بهم بگی مهندس جان ؟؟؟؟؟؟؟نظرت درباره مذهب فعلی ما چیه وآیا موافقی باهاش ...
واما کد وبگذر یه توصیه دوستانه از پرشین استت اسففاده کن بهتره لینکش رو تو بلاگ من میتونی پیدا کنی
واما وبگذر من به ترتیب شرح کار رو برات می نویسم ...
1-وارد طرح میشی
2-افزودن یک ابزار جدید
3-از صفحه ای که باز میشه اون گزینه ای که نوشته html/javascript
رو کلیک کن
4کد وبگذرت رو واردش کن وذخیره رو بزن وبعد در قسمت طرح هرجا که دوست داشتی جابجاش کن
این کل مراحلش بود ...
نتیجه رو بهم بگو
پایدار باشی
تا بعد

mahta گفت...

یک برنده به خیال خودش که قانون اساسی یک کشور مدعی عدالت نجاتش داد..
ایراد از قانون زن ستیز ماست.. راسنی دقت کردهای که قانون کشور چقدر با ذهن عوامانه مردم ایران همخوانی دارد.. درست مثل 20.30

بارون خانوم گفت...

ناصر محمد خانی دو امتیاز داشت،یک چهره شناخته شده و دیگری مرد بودن!
حقوقی که به واسطه آنها در این مملکت هر روز حق کشی می شود.