۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

باز هم دروغ ممنوع


هر صبح که از خواب بیدار می شوم توکل به خدایی می گویم و بسم الله.
اولین دعایم ، دعای داریوش بزرگ است که : خدایا این کشور را از دشمن ( خودی و نه بیگانه ) ، از خشکسالی ( خشک مغزی ) و از دروغ محفوظ دار .
در حالی  که آماده رفتن می شوم در دل می گویم :
خدایا ،امروزم را بهتر از دیروز کن.
خدایا ، کاری کن که امروز حتی اگر بیشتر از دیروز نه ، لااقل به همان اندازه  کار نیک انجام دهم.
خدایا ، کاری کن که امروز لااقل اگر بیشتر از دیروز نه ، بلکه به همان اندازه حرص و جوش بخورم .
خدایا ، کاری کن که امروز بیشتر از دیروز نه ، لااقل به همان اندازه غُر بزنم و غیبت بکنم.
خدایا ، کاری کن که امروز بیشتر از دیروز نه ، بلکه به همان اندازه دروغ بشنوم.
خدایا ، کاری کن که امروز، اصلا ، که نه، لااقل کمتر از دیروز دروغ بگویم .
خدایا ، خودم را به تو می سپارم ، خواهش می کنم مواظبم باش.
توکل به خدایی می گویم و استارت می زنم . پشت اولین چراغ قرمز ، صدای موزیک ملایمی که از رادیو در حال پخش بود قطع می شود و گوینده ی  اخبار آغاز سخن می فرماید:
- رکورد مبادلات تجاری میان ایران و آلمان شکسته شد. به گزارش .... در نیمه اول امسال نسبت به نیمه اول سال قبل .... درصد به واردات کالا و ....درصد به صادرات کالا افزوده شده و .....،
- آمار کارآفرینی در کشور نشان از رشد ......درصدی آن نسبت به سالهای قبل داشته و این موضوع دلالت بر شکوفایی اقتصاد کشور ...........
- برای اولین بار در ایران ........................
هرچه بیشتر می گوید چشمانم گردتر می شوند . تمام شد . سِحر امروز باطل است و تمام دعاهایم نقش بر آب .
چون بیشتر از دیروز از گوینده محترم اخبار دروغ شنیده ام ناخودآگاه بیشتر از دیروز حرص و جوش می خورم ، بیشتر از دیروز غُر می زنم و بیشتر از دیروز پشت سر بعضی ها غیبت می کنم . و بیشتر از دیروز اوضاع و احوال روزگار آزارم می دهد.
تنها دلخوشی ام در این روزهای پر دروغ ، این است که خوشبختانه کار نیک کردن یا نکردن و دروغ گفتن یا نگفتن من می تواند خیلی ربطی به اوضاع و احوال اخبار مملکت نداشته باشد.
توکل بر خدا...................

هیچ نظری موجود نیست: