۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

حرمت ایام .....

یکی از کانال های اجنبی ، مسجد ایاصوفیه را نشان می دهد و چند مرد ورزیده ی برقکار که مشغول آذین بندی مناره های  مسجد هستند. می گویند کار سختی است ریسه های رنگی کشیدن میان دو مناره در آن ارتفاع بلند. می گویند مزدش هم زیاد نیست اما آنها بیشتر برای دلشان این کار را می کنند نه برای پول .
دوربین روی ویترین مغازه ها می گردد و شما لغت  INDIRIM * را می بینید که به شکل ها و رنگ ها و فرم های مختلف روی شیشه ی  مغازه ها نقش بسته است.
خانواده ها ، سبد های خرید در دست ،در فروشگاه ها به خرید شیرینی و شکلات و گوشت و مرغ و حبوبات مشغولند . 
دابیلچی ها *در یک محوطه سر پوشیده بزرگ پر از طبل و لباس و کلاه ، در تدارک امور هستند. 
شبکه های مختلف تلویزیونی اعم از دولتی و خصوصی ، ویژه برنامه های شاد و مفرح  و جشن ها و کارناوال های شادی خود را تبلیغ می کنند.
دل میدان تقسیم دوباره برای یک غروب دل انگیز پر از بخشش و احسان می تپد*
همه چیز برای شروع یک ضیافت بسیار بسیار بزرگ آماده می شود.  
اینجا استانبول است . شهر ساحل های لخت و کافه های بی در و پیکر . شهر کاباره های شبانه روزی پر از لهو و لعب . شهر توریست های روس بی دین و عربهای هفت پشت مسلمان زاده عیاش .
اینجا ترکیه است. دیار مسلمانانی که از دین عشق را می دانند. واز خدا رحمان را می شناسند و رحیم را.
اینجا همه چیز دست در دست هم داده اند تا قدم در ضیافت الله بگذاری. همه آماده می شوند برای استقبال از رمضان ، ماه میهمانی خدا.
....................................
در شهر من هیچ خبری نیست اما . معمولا تا آمدنش هم خبری نمی شود. روز اول تا می آیی ناخودآگاه جرعه ای آب بنوشی یک دفعه یادت می آید ، اِ، ماه رمضان شروع شده است . بعضی غری می زنیم و می رویم . گروهی خوشحال می شویم که زود یادمان افتاد و روزه مان باطل نشد . برخی سحر ها خواب می مانیم . دسته ای  بی سحری روزه می گیریم و عده ای آن روز ، روزه را تعطیل می کنیم .  با وجود اینکه اکثرمان معذوریت شرعی داریم و  بیشترین مان بیماریم ،اما ضیافت های افطاری آن چنانی می گیریم و برکت نعمت خدا را با بریز و بپاش هایمان از بین می بریم . پای صحبت کسانی  می نشینیم که با افتخار می گویند : من که روزه نمی گیرم اما وای به حال آنها که روزه اند، بیچاره ها در این روزهای بلند و گرم چه خواهند کرد.
تلویزیون تبلیغ سریالهای ویژه را می کند، همه شان پر است از آه و ناله وگریه و داد و فریاد.
برنامه های ویژه قرآن و دعا و نیایش آن قدر غمگنانه اجرا می شوند که احساس می کنی رمضان ماه ریاضت است و نه ضیافت. ریاضتی که تویِ  آلوده را پاک کند از هر چه ناپاکی است و توی ِ گناهکار را با هزار بدبختی بکشد بیرون از قعر جهنم گناهانت . تا دوباره شوال بیاید و روز از نو و روزی از نو .
اینجا ایران است. جمهوری اسلامی . با توریست هایی کاملا قانونی . رستوران هایی کاملا ایرانی.و مردمانی کاملا اسلامی . حجاب مان برتر است و دین مان اصلح  و خدای مان ، قاسم الجبارین .
پ ن :
* INDIRIM در زبان ترکی استانبولی به معنی حراج است . تمام فروشگاه ها در این ایام کالاهایشان را حراج می کنند.
* دابیلچی ها مردانی هستند که لباس و کلاهی مخصوص می پوشند و هنگام سحر با زدن طبل روزه داران را بیدار می کنند. مردم محله در طول ماه کمک شان می کنند و مبلغی نیز به  عنوان عیدی روز عید فطر به آنها می پردازند.
رسم است که برای غروب اولین روز ماه رمضان ، مردم روزه دار در میدان تقسیم استانبول جمع شوند و نان و خرما و هر آن چه همراه دارند را (دارا وندار) به تساوی با هم  افطار کنند .

هیچ نظری موجود نیست: