۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

دختران امروزی ، مادران پریروزی

می گوید : مامان من از این کفشهای ژل دار می خوام .
مادرش با تعجب می پرسد : از چی ها ؟
دخترک با ناز و شیطنت تیز چشمانش برای من شکلک در می آورد و با دست اشاره به ویترین مغازه می کند و می گوید : از این کفشهای صورتی ژل دار.
مادر بی حوصله دستش را می کشد تا از آنجا دورش کند. اما شیار اشک های جاری بر صورت و صدای گریه  کودک دل مادر را نرم می کند و داخل مغازه می شویم .
فروشنده که کفشها را می آورد ، می گویم : خوشگلم ، کجای این کفشها ژل دارد ؟ و توقع دارم که لابد فروشنده توضیح دهد که مثلا در ساخت این کفشها از ژل های مخصوصی استفاده شده است  که از فلان ماده تشکیل شده و بهمان خاصیت طبی را دارد . (که البته این روزها شنیدن هر چیزی برای ما پایتخت نشینان پشت کوهی نسل گذشته که در این دنیای تکنولوژی لحظه ای هر چقدر هم با سرعت می دویم تا به روز شویم باز هم از فناوری امروزی ها عقب می مانیم ، دور از انتظار نیست) 
اما فروشنده با تعجب مرا نگاه می کند و می گوید : ژل ؟ نمی دانم ؟
دختر کوچولو با شیرین زبانی  زیر کفش را نشان می دهد و می گوید : ایناهاش ، خاله . این ژل ها را می گویم . تازه دو تا از دوستای مهد کودکم هم از این کفشهای ژل دار دارند، آّبی و زرد .من بیشتر تق تقی ها را دوست دارم اما مامانم از اونها برام نمی خره می گه زمین می خورم.خوب منم ژل دار می خوام به جاش .
متوجه منظور دخترک که می شویم به پهنای صورت خنده بر لبهایمان می نشیند . چقدر این بچه ها ادبیات شیرینی دارند.اما بیشتر از مااین دختر کوچولو است که می خندد وخوشحال است وقتیکه کفشهای لِژدارش را همان جا پوشیده و با ادا و اطور جلوی آینه مغازه قدم رو می رود.

هیچ نظری موجود نیست: