۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

در ساحت حضور نسیم و نماز نور ، چه عارفانه زمین آغوش برکشید.

همیشه اولین ها خاطره انگیزند.
اولین نگاه ، اولین لبخند ، اولین آشنایی ، اولین عشق ، .......
                                                                             همیشه اولین ها خاطره انگیزند.
در اولین سالروز تولد تو ، من دانشجوی یک لاقبای سال سوم بودم و دستم در جیب مبارک پدر.
یادم می آید که دوست داشتم برای تولدت هدیه ای ارزنده تدارک ببینم . آن روزها همه آقایان اعم از مهندس و غیر مهندس کیف سامسونت دست می گرفتند و یک جورهایی این کیف نشانه کلاس بالا بود. تو یک سامسونت قهوه ای داشتی و با لباسهای کرم قهوه ای ات ، دست می گرفتی و من می خواستم یک کیف مشکی برایت هدیه کنم تا با لباسهای دیگرت سِت شود.
خوب یادم است که کیف سامسونت خوب ۳۶۰۰ تومان بود و من کلا ۸۰۰ تومان پول داشتم . ۲۴۰۰ تومان کمک هزینه تحصیلی دو ترم خواهرم را از بانک گرفتم  و حالا ۴۰۰ تومان کم داشتم بعلاوه پول کیک و شمع و شام که سر هم می شد ۴۰۰۰ تومان.
کتابهای ریاضی ۱و ۲ توماس را با یک بسته کاغذ A4 که آن روزها حکم کیمیا داشت و دانشگاه بعنوان سهمیه کاغذ یک ساله به ما داده بود، زدم زیر بغلم و راهی روبروی دانشگاه تهران شدم . خاطرم هست که کتابها و کاغذ را در بازار سیاه به ۶۰۰ تومان فروختم . ۲۰۰ تومان باقیمانده را  هم از دوستی قرض گرفتم .
وقتی مراسم تولد تو به خیر و خوشی خاتمه یافت من مانده بودم و ۲۰ تومان پول رایج مملکتی که حتی برای سوار شدن به اتوبوس و رسیدن به جیب پدر محترم کافی نبود.
اما بسوزد پدر عاشقی که وقتی پایش در میان باشد مفلسی و دیوانگی هم عالمی دارد وصف ناشدنی .
یاد شیرینی آن روزها بخیر  و شر و شور جوانی و جنون .
امروز درست ۲۱ سال از آن روز می گذرد و دوباره سالروز تولد توست . یک کیک شکلاتی پخته ام و  با ۳۶۰۰ تومان نیم کیلو گلابی و نیم کیلو انگور خریده ام و در دو ظرف پایه دار بلورین در دوسوی کیک نشانده ام . خدا را شاکرم که برای خرید هدیه تولد نیاز به فروش ریاضی توماس و فیزیک هالیدی ندارم .
ظاهرا همه چیز روبراه است . اما در باطن چیزی می لنگد و آن هیچ نیست جز همان شور وشوق جوانی که نداشته ها را داشته می کرد و نخواسته ها را خواسته .
پس خداحافظ سالهای در گذر . سلام بر روزهای فردا . زنده باد دلهای جوان و مجنون .
تولدت مبارک ای یگانه ترین یار.

هیچ نظری موجود نیست: