۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.


می گفت : عید که دیدمش، حالش اصلا خوب نبود. دکترها از سرش سی تی اسکن کرده بودند و گفته بودند تومور مغزی است . بعدتر پزشکان تهرانی گفتند تومور نیست ، تورم رگ های مغزی است . و باید سریعا عمل شود.
می گفت : وسیله ای که برای عمل لازم بود را  از طریق  یک رابط  رده بالا در وزارتخانه ، دو هفته ی قبل از فرانسه آوردیم . قرار بود هفته پیش عمل شود.
می گفت : با هزار سختی و توسل به ارتباطات دولتی توانستیم بلیط پرواز اهواز به تهران بگیریم . اما بخاطر گرد و غبار ، پرواز کنسل شد و به روز بعد موکول شد.
می گفت : همان شبی که پرواز لغو شد ، حالش بدتر می شود و به کما می رود. پزشک جراح می گوید اگر تا دوازده ساعت  دیگر به تهران برسانید ، می توانم نجاتش دهم  .
می گفت : برادرم از ارتباطاتش استفاده کرد و پزشک از شیراز بالای سرش آورد. اما او هم گفته بود امکانات جراحی در بهبهان فراهم نیست . باید تا شیراز بیاوریدش .
می گفت : بهترین پزشکان خوزستان بهبهانی هستند . آنوقت در خود بهبهان نه پزشک متخصص داریم و نه بیمارستان مجهز.
می گفت : از طریق یکی از مقامات فهمیدیم یک هواپیمای اورژانسی با کلیه تجهیزات پزشکی در ایران وجود دارد. گفتیم هزینه اش هر چه باشد می پردازیم . اما هواپیما بخاطر گرد و غبار نمی توانست در اهواز فرود آید . قرار شد بیمارمان  را با آمبولانس به  نزدیک ترین شهر که مشگل گردو غبار ندارد ببریم و هواپیما هم در آنجا بنشیند.
می گفت : قبل از حرکت آمبولانس ، متوجه می شوند کولرش خراب است و سیستم اکسیژن رسانی اش هم مشکل دارد. تا آن ها  را درست کنند . همه چیز تمام می شود.
می گفت: نتوانستیم هیچ کاری برایش بکنیم.جلوی چشمهایمان پرپر زد و رفت . فقط چهل وسه سال داشت .
استغفار می کرد و می گفت : شوهر و فرزندانش رو از خدا برگردانده اند . می گویند اگر تقدیرش بوده ، پس چرا میانگین عمر آدم ها در سوئیس ۸۰ سال است و در افغانستان ۴۵ سال. یعنی خدا بین بندگانش تبعیض قائل است ؟ این چه عدالتی است ؟
می گفت : خوزستان که امروز به وجود نیامده  ، قبلا هم بوده . این گردو غبار که از عراق می آید قبلا مهار می شده اما الان هیچ کس به فکر نیست .
می گفت : این کشور این همه ثروت دارد و آنوقت بیماران ما  بخاطر نبود امکانات از بین می روند.
می گفت : با وجود اینکه من و برادرم هر دو از مدیران ذی نفوذ و رده بالا هستیم اما باز هم نتوانستیم برای خواهرمان کاری بکنیم .
می گفت و اشک می ریخت .
راست می گفت : مرگ حق است . حتی برای خویشاوندان مدیران رده بالای دولتی .

هیچ نظری موجود نیست: